مجله اینترنتی سرخ آبی

اولین مجله اینترنتی سرخ آبی ها برای تمامی جوانان ایران

مجله اینترنتی سرخ آبی

اولین مجله اینترنتی سرخ آبی ها برای تمامی جوانان ایران

کیست مرا یاری کند ؟

شب عاشوراست و مردم ، عزادار قافله ای هستند که هزار و اندی سال پیش به کربلا رسید امّا مسلمانان ، قافله را به نیزه ها سپردند و خیمه ها را به آتش...سخنرانان و روضه خوانان بر آن قافله ، دل می سوزانند و به رسم وظیفه ، همه را به « حفظ اسلام » و سنت های دینی دعوت می کنند ؛
...و من امّا ، در آشفتگی این روزها نه نگران اسلام و مذهبم و نه نگران شریعت و سنّت...که این همه ، همان قدر به کار ما می آیند که به کار یزیدیان آمدند !...من - تنها و تنها - نگران انسانی هستم که « به نام خدا » بر او آب می بندند ، آبرویش را به تاراج می برند ، خیمه هایش را به آتش می کشند ، نازها و نیازهایش را ندیده و نشنیده می گیرند و اینهمه را به رسم تقرب به پیشگاه خدا می برند...من نگران رنج ها و محنت هایی هستم که بر « انسان » می رود و هر روزش را عاشورا می کند...
عجبا که حسین بن علی از ورود به جنگ « حق و باطل » نیز پرهیز داشت ( و هزار بهانه آورد تا به مدینه بازگردد و نتوانست )...اما پیروانش برای ورود به جنگ هایی که هزار « اما و اگر » در حقانیت آنها وجود دارد از یکدیگر سبقت می گیرند !
عجبا که حسین بن علی از « کربلای جنگ » شهری ساخت که خاک آن زندگی می بخشد و شفا می دهد ؛ اما پیروانش « شهر زندگی » را کربلا می کنند و بر آن خاک مرگ می پاشند !
عجبا از روزگار وارونه ای که ستیزه جویان ، میراث خواران « وارث آدم » شده اند و ظالمان ، جامه ی مظلومان به تن کرده اند و بر ستون شهادت ، سقف ولایت زده اند !
سرم سنگین است...خسته ی راهم... و آشفته ی صدای مضطرب مردی که هنوز مرا به خود می خواند :« کیست مرا یاری کند؟ »
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد