آی کبوتر که دلت ز غم رهاست
آشیونت حرم امام رضا ست
عمریه همسایه ی آقا شدی
پا به پای زائر هم پا شدی
از تو چشمات میخونم که غم داره
انگاری دلت یه چیزی کم داره
بالای پنجره فولاد می شینی
زائرا رو دسته دسته می بینی
اون یکی مریض داره شفا میخواد
اون یکی برات کربلا می خواد
می شینی کنار گنبد طلا
مسیر نگات ولی به کربلا
عمریه پر کشیدم توی حرم
چی میشه منم به کربلا برم
آی کبوتر که دلت پر کشیده
دلت انگار خواب کربلا دیده
غم نخور امام رضا مهربونه
تو رو هم به آرزوت می رسونه
آی کبوتر حالا که مسافری
می خواهی پیش امام حسین بری
رسیدی به کربلا به شهر خون
سلام امام رضا رو برسون
اون جا از هیچی نداری واهمه
هوا تو داره امیر علقمه
کفترای کربلا تشنشونه
واسشون آب ببر از سقاخونه
آقاجون دلم هوایی شده باز
کربلایی نه رضایی شده باز